۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

18- دراي اسپل و اين حرفا...

اصلن فکرشو نميکردم نصف شبي اينجوري بشه! پنجره رو باز ميکنم و هواي لطيف و خنک و نم نم بارون ميخوره تو صورتم... انگار که دنيا رو بهم داده باشن! حالا ميتونم کاملن "راس" رو درک کنم... اونجا که ميگفت:
I'm learning to appreciate the smaller things in life, like the sound of a bird, the color of the sky…
و "جوئي" زد تو حالش که:
The sky is blue Ross, and I had se.ks yesterday!
املت ديشبي هم حتا اگه بهترين املت دنيا بود، تهش چيزي بيش از املت نبود! ... بهتره جاي اين حرفا برم يه چايي ديگه بريزم و جلوي پنجره نوش جان کنم تا دير نشده... والا...!

۱ نظر:

  1. سلام
    مث اینکه you shall learn to appreciate smaller things as much as bigger one;)

    ممنون از کامنتت.
    چند وقتیه پست جدید نذاشتی! چرا؟
    من حتما بازم بهت سر میزنم!

    پاسخحذف