۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

15- در دنيا افتادن

چند سال پيش در چنين روزي مادر 45 ساله ام پس از دو جنين مرده من را به دنيا آورد، شايد هم نه! آخر به ياد دارم زماني را که روز تولد برايم مهم شد و پرسيدم تاريخش را. عده اي اصلا بلد نبودند و عده اي بين 17 و 18 شک داشتند و... من با عصبانيت به 18 ام اعتماد کردم و بقيه را تهديد کردم که آن را به خاطر داشته باشند. اما اين کنتور که سالي يک عدد بالاتر را نشان داده هرگز هيچ معنايي برايم نداشته. چه اهميتي دارد که الان چند سالم است؟ صرفن يک فقره ديتاي بي ارزش است... من وقتي 5 سالم بود که مثل 5 ساله ها نبودم، 10 و 15 و 20 هم همينطور. حالا بچه ها با مهرباني ميپرسند: "خب الان چند سالت شد؟" و من فقط سال تولدم را جواب ميدهم و غر ميزنم که دوست ندارم حسابش کنم، وقتي اينقدر بي معني است...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر