فيلمه عاليه. همه چيزش عاليه. داستان، بازي، تصوير، تدوين، کارگرداني... يه تريلر که ريتمش اصلن کند نميشه. شايد بهتر باشه بگم ساي-تريلر(Psy-Thriller)! يه زن و يه مرد از اول تا آخر فيلم دارن با هم کلنجار ميرن. تا فيلم تموم نشه نميشه مطمئن شد که حق با کدوم طرفه، هرچند يه سري کد داده ميشه که قهرمان داستان زنه س.
ميرسم خونه، ميبينم دوست چندين ساله م اين فيلمو گذاشته داره ميبينه. کلي هيجان زده ميشم. از اينکه يه شب اينجاس و از بين اونهمه فيلم، شانسي اينو برداشته و قراره حسابي حال کنه. طبق معمول رفلکساش يه کم غلو شده س. دختره رو فحش ميده و به پسره لعنت ميفرسته که نميتونه کارو تموم کنه. فک ميکنم: "خب لابد هنوز آدم بده و آدم خوبه رو تشخيص نداده، انگليسيشم خيلي خوب نيس... ولي بازم دليل نميشه اينجوري زود قضاوت کنه..." فيلم تموم ميشه. حالش گرفته س. ميگه: "اصلن حال نکردم." يه کم جريانو بهش توضيح ميدم. ميگه: "خب قانون هس، نميشه که همينجوري سرخود..." من لال ميشم... با خودم ميگم وات؟؟؟!!! اصلن کار قهرمانا تو اين فيلما اينه که ضعف قانون رو جبران کنن...
نميدونم چرا، نميفهمم چرا... قبلنام با هم اختلاف داشتيم، هنوزم از کاراي هنري-مهندسيش خوشم مياد، هنوزم بعضي وقتا ميتونيم به همديگه کمک فکري بديم... ولي يه مدتيه هي داره نچسب ميشه... دو تا شکست عشقي باعث شده همه ي زناي دنيا رو فحش بده. فک کنم لجش ميگيره از اينکه من عوض نميشم، حتي وقتي له و لورده شدم ول کن باورهام نيستم...
خوب شد که ايراد کامپيوترم زود معلوم شد وگرنه ممکن بود پارانويا بگيرم که عمدي يه کاري کرده. هرچند الانم که صبحا که من خوابم، با سروصدا ميزنه بيرون، درکش نميکنم.
ميرسم خونه، ميبينم دوست چندين ساله م اين فيلمو گذاشته داره ميبينه. کلي هيجان زده ميشم. از اينکه يه شب اينجاس و از بين اونهمه فيلم، شانسي اينو برداشته و قراره حسابي حال کنه. طبق معمول رفلکساش يه کم غلو شده س. دختره رو فحش ميده و به پسره لعنت ميفرسته که نميتونه کارو تموم کنه. فک ميکنم: "خب لابد هنوز آدم بده و آدم خوبه رو تشخيص نداده، انگليسيشم خيلي خوب نيس... ولي بازم دليل نميشه اينجوري زود قضاوت کنه..." فيلم تموم ميشه. حالش گرفته س. ميگه: "اصلن حال نکردم." يه کم جريانو بهش توضيح ميدم. ميگه: "خب قانون هس، نميشه که همينجوري سرخود..." من لال ميشم... با خودم ميگم وات؟؟؟!!! اصلن کار قهرمانا تو اين فيلما اينه که ضعف قانون رو جبران کنن...
نميدونم چرا، نميفهمم چرا... قبلنام با هم اختلاف داشتيم، هنوزم از کاراي هنري-مهندسيش خوشم مياد، هنوزم بعضي وقتا ميتونيم به همديگه کمک فکري بديم... ولي يه مدتيه هي داره نچسب ميشه... دو تا شکست عشقي باعث شده همه ي زناي دنيا رو فحش بده. فک کنم لجش ميگيره از اينکه من عوض نميشم، حتي وقتي له و لورده شدم ول کن باورهام نيستم...
خوب شد که ايراد کامپيوترم زود معلوم شد وگرنه ممکن بود پارانويا بگيرم که عمدي يه کاري کرده. هرچند الانم که صبحا که من خوابم، با سروصدا ميزنه بيرون، درکش نميکنم.
وااااای خدای من!!!
پاسخحذفبا اینکه اینجا یه سری کد نشون میداد که قهرمان این وبلاگ یه آقاهه است ولی نمیدونم چرا تا بحال تورو یه دختر 27 ساله تصور میکردم!!!!
اکه این ناراحتت میکنه شرمنده، ولی حالا دیگه نوشته هات کاملا به نظرم مردونه میاد!!! نمیدونم چی باعث شد اونطوری فک کنم!!!
(راستشو بگم؟ هنوزم 100% مطمئن نیستمP:)